🌺خورشــــید مهــــربانی🌺

✿ امام زمان (عج) ✿

🌺خورشــــید مهــــربانی🌺

<-PostAuthor->
🌺خورشــــید مهــــربانی🌺 ✿ امام زمان (عج) ✿

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.

پست ثابت همیشگی-مخصوص امام الزمان و معرفی:


جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

سلام به وبم خوش اومدید!

این وبلاگ مخصوص منتظران مهدی(عج) است.


لطفا از کل صفحات وبلاگ دیدن کنین.


ممنون از همه...

http://s8.picofile.com/file/8267519368/zhzr_1.gif

جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ


لوگوم رو توی وبلاگتون بزارید(بنر وبلاگ):



🌺خورشــــید مهــــربانی🌺


بازم ممنون....




تاريخ : دوشنبه 18 بهمن 1395 | 14:12 | نویسنده : ❤️️sepidh❤️️ |

منتظرات عاشق

باور کن عزیز

عشق داستان عجیبی ست عجیب

باور کن داستان لیلی و مجنون را

که در این دهر بود یک لیلی

که همه عشق و همه هستی یک عاشق شیداست

که اگر هست میانش همه هجر و همه فاصله ها

نکند فرق به حالش

نرود دل پی یک لیلی دیگر

نشود هستی او در پی یک هستی دیگر

مولای من

باز تیک تاک ساعت

خبر میدهد از جمعه ی دیگر

مگر این جمعه ی پی در پی ما شرم ندارد؟

نکند رحم به حالم؟

آیا شفق جمعه ی این هفته کند رحم به حالم؟

دل من خسته از این باد صباست

نامه ی اشک مرا باز نرساندست به کویش

دل من خسته از این باد بهاریست

که شد سال نو و یار نیامد

دل من خون شد از این غم

بیا یار پس پرده ی غیبت

ای وای ...

چه اشتباه فاحشی!

"پرده ی غیبت" همان لفظ قلم خورده ی این شعر من است

بهتر است اینگونه سرایم:

بیا یار پس پرده ی دستان گناهم

چه بگویم ز غم هجر تو ای هستی من

دستانم در طلب یاریت ای لیلی دیرین دلم ...

و اما ...

صبح یک جمعه ی یک هفته ی دیگر

دلم راهی صحرای غریب شد

تو ای عاشق دلداده

بیا چشم دلت باز کن و باز ببین

شاید گرد رهی از پی کوه های بلند دیده شود

که بیابی جوابی جهت پرسش تکراری هر هفته ی خود

که چرا یار نیامد سر پیمان و قرار...

مگر این جمعه ی این هفته ی ما

چه کم از جمعه ی بعدی دارد؟

مگر این عاشق دلخسته ی بیتاب و قرار

نفس جمعه ی دیگر دارد؟

چه امیدی چه امیدی؟

فقط آن حضرت عشق خبر دارد از آن جمعه ی دیگر

اما تو ای شاعره ی شعر غریب

تو که یک دم دلت از یاد شه دشت غریب نیست جدا

رفته ای بر سر این عهد و قرار؟

سحر جمعه ی هر هفته ی سال

چه ساعت از ره خواب های پریشان شده ای آگه از این دور زمان

ندبه ی هر سحر جمعه ی تو

شود همراه همه اشک و همه دلنگرانی؟

نماز حاجت هر سحر جمعه ی تو

با چه حالی و دعاییست؟

اولین خواسته ی دست دعا چیست ؟ بگو

این کلبه ی قلب کوچکت

شده محرم اسرار کدام عشق ؟ بگو

خشم تو بر اثر دست کدام حادثه بود؟

دست نا حق شدن حق همه مظلومان؟

یا در پی آن خستگی آن پدر بی شب و روز؟

تو بگو آمده ای بر سر آن عهد و قرار؟

که دم از غصه ی پی در پی هر هفته زدی؟

عجبا حضرت عشق

دل من غمکده ی عشق کدام لیلی بود؟

یارب چه خطایی کردم؟

چه گناهی کردم؟

که دلم از همه ی آینه ها غافل بود؟

یارب تو بکن رحم به حالم

بده سامان دل و ذهن پر از خستگی ام

برسان مولای سوار ذولفقار را

و باز هم میگویم که:

هنـــــــــــوز منتظریــــــــم




تاريخ : جمعه 6 اسفند 1395 | 19:50 | نویسنده : ❤️️sepidh❤️️ |

دعا کنیم



بیائید دعاهایمان را با این فرمول کادو پیچی کنیــــــم :



صلــــــوات + دعــــا + صلــــــوات



اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهــــــم

اللهـــــم عجّــــــــــــل فـــــــی فرج مولانــــــا صاحــــب العصــــــــر و الزمـــــــان


اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهــــــم





تاريخ : جمعه 6 اسفند 1395 | 19:50 | نویسنده : ❤️️sepidh❤️️ |

وعده


با وعده هاي پوچ دلم وا نمي شود

اين درد جز به مرگ، مداوا نمي شود

غم ميزبان ماست به هر جا كه مي رويم

اين قدر غم به سينه ما جا نمي شود

ديوارها بلندتر از قامت من است

آيا دري به روي زمين وا نمي شود؟

از هر طرف به غارت ما دست مي برند

مرهم كسي به زخم دل ما نمي شود

پيوسته سنگ مي خورم و دم نمي زنم

اما كسي در آينه پيدا نمي شود

شب را به پاي صبح بيافكن كه دير شد

جان بر لبيم و روز مبادا نمي شود

در سايه شماست كه حق راست مي شود

دنياي بي ظهور كه زيبا نمي شود



تاريخ : جمعه 6 اسفند 1395 | 19:49 | نویسنده : ❤️️sepidh❤️️ |


اللهم عجل فی فرج مولانا صاحب العصر و الزمان


تعجیل در فرج مولا


صلوات



تاريخ : جمعه 6 اسفند 1395 | 19:48 | نویسنده : ❤️️sepidh❤️️ |

امام مهربانی


به گوشم میرسد

زمزمه ی سبز دعا میشنوم

چه هیاهو شده است در دلها

چه شده در شهر ها!

یا در آن سو ، در آن دهکده ی دور از ما

چه تلاطم شده است!

همه چشم ها به افق محو تماشا شده است

زیر لب طفل یتیم زمزمه داشت:

پدرم پس تو کجایی؟

دیده ام ، دستان من و ، این دل من غرق تمنا شده است

همه احساس من این بود که این هفته بیایی!

تو کجایی آخر؟

من که هرلحظه غم دوری تو میخورم و میگویم:

کاش که اینبار بیایی

و ای کاش که این دوری ما هم برسد سر

لاجرم کاری باید کرد

حرفی شاید زد

بی خودی نیست که برگ میریزد،

گل گلخانه ی ما!

او هم احساس غریبی کرده

باورش شد که بدون باغبان،

دنیایش ارزش ماندن نداشت

کوله اش میبندد

گویا که به جای دگری دل بسته ست

تو کجایی آخر؟

پشت اعمال بدم؟

یا که پشت همه ی نسیان هام؟

یا که پشت حرف بی کردارم؟

شاید هم تو کنارم هستی

میدانم که صدایم میشنوی

نامه ام میخوانی

راستی

شعر من بی وزن است

بی ردیف و بی قافیه!

تو میخوانیش ، میدانم!

اف از این دنیا و تکرار هایش

دیده ام سویی ندارد که ببیند تو را

گوش من پر شده از بی رنگی ها

راستی

آن ز خورشید که هر صبح دروغ سحری میگوید

آن ز ماه شب تاریک که بر نور خودش میبالد

آن ز گلها که به زیبایی خود مینازند

ما هم که همان کبک دری هستیم اندر برف!

من از این دلهره ی مرگ بدون دیدار،

میترسم!

مولا نیا که هنوز دست خط هامان کوفیست!

یا نه ، بیا

قول میدهیم آدم شویم!

جمعه رفت ، سه شنبه هم می آییم!

ما هنوز ...

منتظریم




تاريخ : جمعه 6 اسفند 1395 | 19:48 | نویسنده : ❤️️sepidh❤️️ |

منتظریم


دلی که نشد خانه ی یاس نرگس...

خراب است و ویران صفایی ندارد

ندیدم شهی در دلارایی تو

به قربان اخلاق مولایی تو

تو خورشیدی و ذره پرورترینی

فدای سجایای زهرایی تو

نداری به کویت ز من بی نواتر

ندیدم کریمی به طاهایی تو

نداری گدایی به رسوایی من

ندیدم نگاری به زیبایی تو

نداری مریضی به بدحالی من

ندیدم دمی چون مسیحایی تو

نداری غلامی به تنهایی من

ندیدم غریبی به تنهایی تو

نداری اسیری به شیدایی من

ندیدم کسی را به آقایی تو .....

امید غریبان تنها کجایی

چراغ سر قبر زهرا(س) کجایی

تجلی طاها، گل اشک مولا

دل آشفته ی داغ آن کوچه ی غم

گرفتار گودال خونین، دل افگار غم های زینب

سیه پوش قاسم ، عزادار اکبر ، گل باغ لیلا

پریشان دست علمگیر سقا

نفس های سجاد

نواهای باقر

دعاهای صادق

کس بی کسی های شب های کاظم

حبیب رضا و انیس غریب جوادالائمه

تمنای هادی، عزیز دل عسگری پس نگارا بفرما کجایی ...... کجایی ........ کجایی .......

دلم جز هوایت هوایی ندارد

لبم غیر نامت نوایی ندارد

وضو و اذان و نماز و قنوتم

بدون ولایت ، بهایی ندارد

دلی که نشد خانه ی یاس نرگس

خراب است و ویران صفایی ندارد

بیا تا جوانم بده رخ نشانم

که این زندگانی وفایی ندارد ...



تاريخ : جمعه 6 اسفند 1395 | 19:46 | نویسنده : ❤️️sepidh❤️️ |

ای جــــــــــــــان

عاشـــقانه با معشــــوق

دلم می خواهد برایت عاشقانه بنویسم :
می خواهم از آمدنت بگویم .. از رسیدنت ...
از پایان شب های بلند غیبتت ....
عشق من : آرزو می کنم روزی بیایی و در حضورت

برایت جشن آغاز امامت بگیرم

مولاجان ... بیا ببین : هنوز که نیامده ای ،
بزمی عاشقانه آراسته ام برایت تا قدم بر خانه ام بگزاری و
کلبه ام را به نور وجودت مُنور کنی عزیز ...
در بالای مجلس برایت جایگاهی تدارک دیده ام
که همیشه به یادت خالی می ماند ! راستی چرا نمی آیی ؟
میهمانانم هر سال در جشن امامتت سراغت را از من می گیرند
که آقایم کجاست ؟
چرا دیر کرده ! چرا به میهمانی خودش نرسیده ؟! ...
نمی دانم جانِ مهدی : جوابشان را چه بگویم ؟
اما با لبخندی به یاد آمدنت به آنها می گویم در راه است :....
آقایم در راه مانده ، میرسد .. !
بیا ببین آقاجان : برای هدیه به میهمانان مجلست
از جمکرانت - نقش - خانه ات را آورده ام
تا با دیدن خانه ی آسمانی ات به یادشان بماند
که برای آمدنت دعای فرج بخوانند... ا
گر شد به میهمانی ام بیا مولاجان :‌ قول رسیدنت را داده ام ..
لااقل سَری به بزم عاشقانه ام بزن مولاجان :
شادمانه هایم برایت دلتنگ اند ..

شب که میشود دلم هوایت را میکند :
امشب سَری به آسمان دنیا زدم ؛
همین چند لحظه ی پیش ! نگاهم که به ماه زیبا افتاد :
به ناگاه به یادت افتادم که چقدر جای صورت آسمانی ات
بر سینه ی آبیه آسمان خالی ست مولاجان ..
به ماه گفتم هر چقدر هم که زیبا باشی
باز هم سهم ت از دنیا همین یک تکه آسمان است و بس ..
اما من خورشیدی دارم که اگر روزی بَنای تابیدن کند
تو را شرمنده می کند ..
خورشیدی دارم که سهم ش تمام هستی و ماسِواست :
هر چه را که بخواهد در نگین انگشتری اش دارد ...
در گوشه ی نگاهش : به وجودش - هستی - برپاست
و به اشاره اش روزگار می گردد.. دلتنگت شدم :
می خواستم با نگاه به آسمان سلامی عاشقانه
بر محضرت روانه کنم
تا بدانی از روی زمین این گوشه ی دنیا :‌
بی نهایت دوستت دارم مهدی جان ....
خاطرت آسوده آقاجان قلب من تا روز آمدنت
فقط برای تو عاشقانه می تپد ...

مهدی جان:
به جز دستهای پر قدرت تو راهی نیست
که قلب پر از فراموش من از نام پر از حیات تو آکنده شود و می دانم ،
می دانم مهربانی تو را آن قدرت هست که قلبم را چنان
وسعتی بخشد که از محبت تو سیراب شود.
آقای من کرم کن و بر من بتاب ...

مهدی جان !
دردهای زیادی است که به آنها وعده داده ام با آمدنت علاج می شود.
جمعه ها دم غروب وقتی آسمان از اندوه نیامدنت
دوباره مثل صدها سال دیگری که خون گریسته است
اشک سرخ می بارد به خود می گویم :
" آقایم باز هم نیامد....."

درست جمعه ها ، وقتی قلبم و قلب همه از تنگی فراغت
مثل لاله ای که زیر پا لگد شود چروکیده و
رنجیده می شود با خود می گویم
این درد عاقبت مرا خواهد کشت ، و بعد به خود نهیب می زنم که

** او خواهد آمد **و آنگاه از دیدگانم قطره ای اشک می چکد و از
سوزان ترین پرده اندوهم می گویم :
مهدی جان درست که من بدم و لایق تو نیستم امّا ...

دوستت دارم

مولای من:
من نشاني از تو ندارم اما نشاني ام را براي تو مي نويسم
در عصرهاي انتظار به حوالي بي كسي قدم بگذار
خيابان غربت را پيدا كن و وارد كوچه پس كوچه هاي
تنهايي شو كلبه غريبي ام را پيدا كن
كنار بيد مجنون خزان زده و كنار مرداب آرزوهاي رنگي ام
در كلبه را باز كن به سراغ بغض خيس پنجره برو
حرير غمش را كنار بزن مرا خواهي ديد....
با بغضي كويري كه غرق عصاره انتظار است

ارسالی توسط:صدای سازگار(شعیب فریادی)




تاريخ : جمعه 6 اسفند 1395 | 19:46 | نویسنده : ❤️️sepidh❤️️ |

امام الزمان بیا بیا بیا




دلم میخواد ببینمت نگو نمیشه


میخوام بمونم پیش تو برا همیشه


دل شده تنگ کربلا نگو نمیشه


خودم زدم به دست خود تیشه به ریشه


اگه بشه یه بار تو رو آقا ببینم


تو خیمه ی قشنگ تو پیشت بشینم


میخوام یه بار از کف پات بوسه بچینم


برا چنان بوسه ای اونجا بمیرم ...





تاريخ : جمعه 6 اسفند 1395 | 19:45 | نویسنده : ❤️️sepidh❤️️ |

آقای خوبیهـــــــا بیا


آقام ..... آقام ..... آقام


آقــــــــــــــــاجانم فداتون بشم


این جمعه هم گذشت ...



راستی اگه کیفیت عکس ها پایینه ، ببخشید


شاهکار خودمه!!!


التماس دعا


یاعلی(ع) مدد





تاريخ : جمعه 6 اسفند 1395 | 19:44 | نویسنده : ❤️️sepidh❤️️ |



.: Weblog Themes By SlideTheme :.